پسره قبل از آشنایی سنتی اش با دخترک و خواستگاری و این حرف ها با دو تا دختر زیبای دیگر رابطه ی صیغه ای داشته است، با یکی به مدت یک سال و با دیگری به مدت دو سال .. قبل از آن هم نیازش را با "خودارضایی" رفع می کرده ! بعد از آنها هم همینطور ولی کمتر .. مدتی که از آشنایی شان می گذرد تمام ِ این ها را به دخترک می گوید ، او هم با این تفکر که این ها مال گذشته است و بهرحال نیاز آدمی ست و الان قرن 21 است و از این دست استدلالات، اشکالی در این مورد نمی بیند و می پذیرد!

همه جیز داشته خوب پیش می رفته کلی عاشق هم شده بودند فقط یک قدم مانده بوده به عقد که پسره از دخترک میپرسد:"تو چی؟تو تا حالا خودارضایی کرده ای؟" دخترک با خودش فکر می کند که خب مردی که طی این سال ها نتوانسته نیازش را سرکوب کند و در پی رفعش برآمده حتما درک خواهد کرد که خیلی از دختران مجرد و باکره ی این کشور هم مثل خود ِ او توانایی سرکوب غریزه شان را ندارند و در نتیجه برای رفع نیازهای شدید جنسی شان کاری جز خودارضایی نمیتوانند بکنند! پس فکر می کند پسری با چنین تجربیات و پیشینه ای بی برو برگرد همه چیز را چشم بسته درک کرده و می پذیرد از همین رو خیلی راحت و بدون مقدمه و استرس می گوید بله ....... اما چه می شود ؟ همه چیز برعکس تصور دخترک پیش می رود .پسره آن قدر عصبانی و ناراحت می شود که همان لحظه تصمیم می گیرد عقد و سایر برنامه ها را به هم بزند ، خانواده ها شوک زده از رفتارهای پسره و بی خبر از دلیل این تصمیم در رفع مشکل ناتوان می مانند .. خلاصه اینکه همه چیز در عرض یکی دو روز تمام می شود! چرا؟ چون پسره گفته "این کار برای دختران خیلی زشت و ناپسند و وقیحانه و غیرقابل گذشت است و من اصلا فکر نمی کردم اهل این برنامه ها باشی!!!!!! من نمی توانم با این موضوع کنار بیایم و هرگز با چنین دختری ازدواج نمی کنم!"


+ بنظرتان لازم است من حرفی، توضیحی، سرزنشی، افسوسی یا هر چیز اضافه ی دیگری بگویم؟


++ هم از کامنت های پر مهرتان و هم از کامنت های فحش و بد وبیراه گفتن هایتان - که با وجود ناراحت کننده بودن نشان از این دارد که هنوز اینجا را می خوانید - سپاس گذارم.