باید 4500 به من پس می داد. داشتن پول خرد جزو ملزومات شغلِ رانندگی ست.با اخم و تخم و نه و نوچ از بین یک دسته اسکناس، دو تا دو هزاری بیرون کشید و با لحن طلبکارانه ای گفت: تازه این ها را هم بدهم به شما چیزی برایم باقی نمی ماند!! پول را گرفتم و برای پانصد باقی مانده چانه نزدم.حالا همش دارم به این فکر میکنم که ما در سطح ها و ابعادِ کوچک هم عذرخواهی بلد نیستیم چه رسد به سطح های مدیریتی و ابعادِ بزرگ!